خط‌ونشان اروپا برای پکن

به گزارش اقتصادآنلاین، عاطفه مرادی در شرق نوشت: این خشم حالا به اکثر کشورهای اروپایی هم رسیده و در تازه‌ترین واکنش‌ها منجر به تصمیم جدید لندن در مقابل پکن شده است: بریتانیا واردات کالا از چین را ممنوع می‌کند.

بوریس جانسون، نخست‌وزیر بریتانیا، در روزهای آغازین هفته خبر از تصمیم دولتش برای جلوگیری از «فعالیت‌های اقتصادی مضر» داد. جانسون معتقد است چین باید به سؤالاتی جدی درباره کرونا پاسخ دهد و بگوید چرا این ویروس به سطح جهانی رسید. علاوه‌براین آن‌طور که روزنامه تایمز نوشته، نخست‌وزیر بریتانیا از کارکنان دولت خواسته تا با اجرای برنامه‌هایی، وابستگی این کشور به اقلام حیاتی چینی را به حداقل برسانند؛ برنامه‌هایی که «پروژه دفاع» نام گرفته‌اند و بخشی از رویکرد جدید بریتانیا به امنیت ملی است و مهم‌ترین بخش آن به شناسایی نقاط آسیب‌پذیر اقتصاد بریتانیا در برابر دولت‌هایی اختصاص دارد که پتانسیل دشمن‌شدن دارند. مسئولیت اجرای پروژه دفاع به وزیر خارجه بریتانیا محول شده است.

اما این رویکرد تنها محدود به بریتانیا نیست. بسیاری از کشورهای اروپایی پس از کرونا به فکر تجدیدنظر در روابط خود با پکن افتاده‌اند و گمان می‌کنند اگر اروپا در مقابله با پکن شفاف‌تر عمل می‌کرد، جهان امروز شرایط متفاوتی را تجربه می‌کرد. این کشورها معتقدند پکن با این نوع اقداماتش اگر اعتمادی وجود داشته، از بین برده است. همه اینها زمینه‌ساز آغاز بحث‌های جدیدی درباره چین در اتحادیه اروپا شده است. این در حالی است که همین سال گذشته اتحادیه اروپا در گزارشی درباره رویکرد استراتژیکش، از چین به‌عنوان «رقیب سیستمی» یاد کرده بود؛ رویکردی که نشان‌دهنده تغییری شدید در رویکردهای متعادل در روابط چین و اروپا بود. حالا همه‌گیری ویروس کرونا ضربه‌ای سهمگین‌تر به این تعادل که پیش‌تر آسیب دیده بود، وارد کرده است. در چنین شرایطی سیاست‌گذاران اروپایی احتمالا تصمیم می‌گیرند چالش درمانی و اقتصادی‌ای را که اکنون با آن مواجه هستند با رقابت‌های ژئوپلیتیکی که پیش‌تر به حالت تعلیق درآمده بود، پاسخ دهند. همکاری‌های عمل‌گرایانه با چین، به‌ویژه در حوزه تأمین اقلام پزشکی، برای بسیاری از کشورهای اروپایی همچنان یکی از اولویت‌های اصلی روابط دوجانبه با چین است، اما ضرورت احیای اقتصادهای بحران‌زده، طی ماه‌های آینده این کشورها را مجبور می‌کند تا دراین‌باره تصمیمی جدی بگیرند. اما تلاش‌های چین، حتی در بحبوحه بحران برای سوءاستفاده از نقاط ضعف سیاسی و اقتصادی اروپایی‌ها قطعا واکنش این کشورها را به دنبال خواهد داشت. با همه اینها اما آنچه مهم‌تر است، چگونگی مناسبات اروپا با چین بعد از بحران کروناست. یک دهه پیش نقش محدود، اما مؤثر چین در بحران بدهی اتحادیه اروپا، حسن‌نیت این کشور را به رهبران قاره سبز نشان داد؛ مسئله‌ای که تا امروز در روابط اروپا با چین تأثیرگذار بوده است. بحران فعلی اما به نظر می‌رسد که تأثیری عکس بر این روابط داشته است.

مرسی چین!

در مراحل اول بحران کرونا، ادعای چین در اعلام پیروزی‌های عجیب در مقابل این ویروس بسیاری از ناظران خارجی را به این نتیجه رساند که پکن هم‌زمان در حال به‌دست‌آوردن قدرتی نرم در اروپاست. کمک‌هایی که چین برای مقابله با کرونا به کشورهای مختلف می‌فرستاد، مورد استقبال و ستایش برخی از رهبران اروپایی، از جمله الکساندر ووچیچ، رئیس‌جمهوری صربستان و لوئیجی دی مایو، وزیر خارجه ایتالیا قرار می‌گرفت. این اتفاق عموما به‌عنوان تغییری در توازن قدرت جهانی، آن هم به نفع چین تعبیر می‌شد. در هر کشور اروپایی، سیاست‌مدارانی که تا همان زمان هم روابطی دوستانه با پکن داشتند، از این رفتار حکومت چین برای توجیه این روابط و سرکوفت‌زدن به شرکای اروپایی‌شان که در بحران کرونا کمک کمتری به آنها کرده بودند، استفاده کردند. در اینجا کمتر کسی این مسئله را طرح کرد که فقدان همبستگی در اتحادیه اروپا بیشترین تأثیر منفی را بر این کشورها گذاشت.

استفاده چین از تاکتیک‌های تفرقه‌برانگیز در اتحادیه اروپا، اتفاقی کاملا جدید در سیاست خارجه این کشور بود. نشست‌هایی که پکن تحت عنوان «17+1» با تعدادی از کشورهای مرکز و شرق اروپا برگزار کرد و از آنها خواست تا در بیانیه‌های مشترک اتحادیه اروپا درباره مسئله دریای چین جنوبی یا مسائل مربوط به حقوق بشر در چین مشارکت نکنند، نمونه‌ای از این سیاست است.

نبرد روایت‌ها

در یک زمان کوتاه سه‌ماهه ده‌ها اتفاق ضرورت بازنگری سیاست‌ها را به کشورهای اروپایی گوشزد کرده است. پیش از کرونا، تعمیق اقتدارگرایی حکومت چین، اصلاح‌ناپذیری فعالیت‌های اقتصادی این کشور و بعدتر بحران کرونا و ضربه‌ای که اروپایی‌ها از شفاف‌نبودن ساختار و سیستم چین خوردند و کمی بعد از آن کمک‌های چین با هدف ایجاد انشقاق در اتحادیه اروپا و سوءاستفاده از نیازمندی برخی از این کشورها به نفع خود، عمده تحولات مهم این سه ماه بوده‌اند. سران کشورهای اروپایی در زمان کوتاه‌تری باید به این اتفاقات پاسخ می‌دادند. اینکه جوزف بورل، دیپلمات ارشد اتحادیه اروپا، تاکتیک‌های «تهاجمی» و «سیاست‌های سخاوتمندانه» چین را محکوم یا فرانسه در واکنش به گزارش‌های رسانه‌های چینی سفیر این کشور را احضار کرد، نمونه‌ای از این پاسخ‌ها بوده‌اند. اروپایی‌ها تلاش کردند به خود بیایند و با کمک‌های گسترده‌تر به ایتالیا، چین را عقب برانند و در جبهه جدیدی به صورت گسترده تلاش کردند تا از بازی اطلاعاتی چین بگویند، گزارش‌های دروغین رسانه‌های آن را نشانه بروند و در شبکه‌های اجتماعی نیروهای آن را معرفی کنند؛ به‌این‌ترتیب بازی به این سمت رفت که چین از ابرقدرتی مهربان که در دوران بحران به کمک کشورهای اروپایی آمده بود، به غولی پلید تبدیل شود که خودش عامل اصلی شیوع کرونا بود.

آخرین روزهای چندجانبه‌گرایی

اتحادیه اروپا در این میان درحالی‌که تلاش می‌کند از وابستگی‌اش به قدرتی که دیگر هیچ اعتمادی به آن ندارد بکاهد، باید به فکر سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی باشد که چین هم عضوی از آنهاست. شاید سخت‌ترین کاری که اتحادیه اروپا پس از کرونا باید انجام دهد، بازتعریف و هویت‌بخشی دوباره به این سازمان‌های چندجانبه باشد. صرف‌نظر از کارهای درست و اشتباهی که سازمان بهداشت جهانی در مقابل کرونا انجام داد، اعتماد به یکپارچگی و استقلال سازمان‌های بین‌المللی بدون‌شک ضربه‌ای عظیم را متحمل شده است. با خروج آمریکا از چنین سازمان‌هایی، اروپایی‌ها حالا نگران قدرت‌گیری بیشتر پکن در این سازمان‌ها هستند و با نگاهی به کشورداری حزب کمونیست چین می‌دانند که این اتفاق پیامدهای خوبی نخواهد داشت. حالا گویی اتحادیه اروپا آخرین نقطه تعادل در جهان است؛ جهانی که از یک‌سو با ناسیونالیسم آمریکایی و از سوی دیگر با گسترده‌شدن چین دست‌به‌گریبان است و همه امیدش این است که اروپا بتواند در مقابل رفتن آمریکا و قدرت‌گرفتن روزافزون چین ایستادگی کند؛ اما آیا اروپایی که امروز بیشتر از همیشه در خود فرو رفته، از پس چنین مسئولیتی برمی‌آید؟

دیدگاه خود را ارسال کنید

دیدگاه