به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از اعتماد، بحث انتقال قدرت حتی در پایدارترین کشورها نیز همیشه سخت و عذابآور بوده است. این موضوع در برخی مناطق منجر به برخوردهای خشونتآمیز، جنگ داخلی یا انقلاب میشود. اما امریکا همیشه از اینکه انتقال قدرت در این کشور به راحتی و حتی به شکلی خوشایند صورت گرفته به خود میبالید. به گزارش پایگاه خبری- تحلیلی «میدل ایست آی» تا پیش از انتخابات 2020 سنتی 124 ساله در امریکا وجود داشت که به موجب آن نامزد بازنده در انتخابات ریاستجمهوری طی یک سخنرانی، شکست را میپذیرفت. هر دولتی که شکست میخورد، پیروزی حزب رقیب را تصدیق کرده و روند انتقال رسمی قدرت را آغاز میکرد. به نظر میرسد دونالد ترامپ، رییسجمهور شکستخورده امریکا این مفاهیم را به درستی نفهمیده و از آنها طور دیگری برداشت کرده است. او در شب انتخابات ادعا کرد که برخلاف تمامی شواهد، پیروز میدان شده و پیروزی در انتخابات را از او دزدیدهاند. بنابراین دولت او نیز از صدور بیانیهای مبنی بر پیروزی بایدن خودداری کرد؛ بیانیهای که معمولا از قبل آماده شده و نقطه آغازی بر انتقال قدرت است.
روند حقوقی پر دردسر
ترامپ نمیتواند تصمیمگیری در مورد نتیجه انتخابات را به مجلس نمایندگان امریکا بکشاند، چیزی که آخرین بار در قرن نوزدهم میلادی اتفاق افتاد. او تصمیم گرفته فرآیند پردردسر به چالش کشیدن آرا را آغاز کند و ادعا میکند که آرای جو بایدن، نامزد منتخب به نوعی با تقلب به دست آمده است. گذشته از نیت نژادپرستانه در پس چنین ادعاهایی، تاکنون تمامی این چالشها از سوی دادگاههای مختلف رد شدهاند. روش دیگری هم وجود دارد که میتواند راه بازگشت ترامپ به کاخ سفید باشد. اگر او بتواند مقامات انتخاباتی چندین ایالت(مانند میشیگان، جورجیا، نوادا یا آریزونا) را متقاعد کند تا از تایید نتایج انتخابات خودداری کنند در این صورت بایدن فعلا به شکل رسمی نمیتواند به 270 رای الکترال لازم برای پیروزی در انتخابات دست یابد. چنین کاری به نوبه خود روند انتخابات را به مجلس نمایندگان میکشاند و در آنجا هیاتها رای خود را در خصوص هر ایالت اعلام میکنند. از آنجا که جمهوریخواهان در این هیاتها اکثریت را در اختیار دارند، ترامپ میتواند پیروزی را از چنگال اژدها بیرون بکشد. اما این نیز خیالی پوچ است چراکه دموکراتها بلافاصله به نظام قضایی متوسل میشوند و اینقدر استدلال ترامپ احمقانه است که هیچ دادگاهی برای آن تره هم خرد نمیکند. ترامپ در کار نظام سیاسی امریکا سنگ میاندازد و حتی سعی دارد آن را کاملا متوقف کند. بایدن و کارمندانش نمیتوانند از جلساتی که معمولا بین اعضای دولت جدید و مقامات فعلی برگزار میشود، برخوردار باشند. ترامپ چندین روز از برگزاری جلسات توجیهی امنیت ملی برای رییسجمهور منتخب جلوگیری کرد، جلساتی که دولت جدید به آن نیاز دارد تا از تهدیدهای اصلی علیه امنیت کشور یا عملیاتهای برنامهریزی شده برای مقابله با آنها مطلع شود. اما او موقتا با انتقال دولت جدید موافقت کرده و بایدن باید روز دوشنبه در اولین جلسه توجیهی خود شرکت کند. اکنون بایدن در موقعیت سخت و ناخوشایندی قرار دارد که معاونش، کامالا هریس به عنوان یکی از اعضای کمیته اطلاعات مجلس سنا میتواند به راحتی در چنین جلساتی شرکت کند اما او نمیتواند.
از کارافتادگی دولت
واضح است که ترامپ درگیر رفتار کینهتوزانه و خودپسندانهای است که ریشه در شخصیت آسیبدیده او دارد. اما مساله این است که انتقامجوییهای شخصی او منجر به فلج کامل امور دولت خواهد شد. یک نفر کل مملکت را به گروگان گرفته است. بنیانگذاران امریکا چنین اتفاقی را حتی تصور هم نمیکردند. این مساله برای سیاست خارجی امریکا نیز بسیار بد است چراکه به نظر میرسد، ترامپ نه تنها قصد ندارد صندلی ریاستجمهوری را حتی پس از بیستم ژانویه به رییسجمهور منتخب بدهد بلکه میخواهد تا جایی که میشود او را از نظر سیاستهای انتخابی محدود کند. یکی از مشکلات اصلی دولت ترامپ خصومت شدید با ایران بوده است. او از توافق هستهای با این کشور خارج شد و نسبت به اسلاف خود تحریمهای شدیدتری علیه آن اعمال کرد. او همچنین اجازه ترور فرمانده نظامی ارشد ایران سردار قاسم سلیمانی را صادر کرد. اقدام بعدی او کشتن دومین فرمانده ارشد القاعده در تهران بود که ادعا میشود به دست ماموران اسراییلی تحت فرمان امریکا انجام شده اما ایران این ادعا را تکذیب میکند. اینها مواردی است که کار بایدن را برای بازگشت به توافق هستهای سخت خواهد کرد. زمانی که بایدن بخواهد به توافق هستهای با ایران بازگردد، اسراییل و متحدان جمهوریخواه ترامپ زمین و زمان را به هم میدوزند و ادعا میکنند که او دارد به کشور پناهدهنده به تروریستها پاداش میدهد. بایدن پیشتر در جریان انتخابات وعده داده که علیه تجاوز سعودیها به یمن و نقض حقوق بشر در عربستان موضع سختی اتخاذ خواهد کرد. اگر او بخواهد مواضع نرمتری نسبت به ایران اتخاذ کند احتمالا موجب خشم سعودیها شده و آنها را در مبارزات مشترک خود علیه ایران حتی بیشتر به سمت اسراییل میکشاند.